شوکران

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

13 سالش بود عاشق پسر ریقوی محل که هیچکس حتی مادروبرادرش

ازش راضی نبودند شد.هرچقدر بیشترنصیحت می شنید تشنه

تروجسورترمیشد.تاجاییکه برای دوست نزدیک وصمیمی اش گفت

میدونم باهاش به سرمنزل مقصودوخوشبختی نخواهم رسیداما ازلج

مادرم میخوام تاته خط برم.رفت.بچه ی اولش دنیا اومد دست مامای

زایشگاه روبوسیدکه منونذارسزارین بشم چون شوهرم بیکاره

.بعدازتولدبچه هفته ی اول نه خودش غذای مناسبی داشت ونه تمایلی

به شیردادن نوزاد.تا بتواندازمرکز بهداشت گواهی فقدان شیر درپستانها

رابگیرد.تا دوسال باپولی که ازفروش شیرخشک بدست میاورد زندگی رو

بسختی چرخوند همزمان بچه ی دوم بدنیا آمدوکار بسی سخت

ترشد.مادرش ازشدت بغض وناراحتی دریک شب سیاه وسرد زمستانی

دوراز او جان سپرد.خانه ی پدری جای ماندن نبودلذا به تهران کوچ کرد و

مرد زندگیش را   همین جا گذاشت.20 سال بتنهایی در شهربزرگ

ودرندشت تهران با انجام کارای دستی امورات را گذراند.21 سال با

بزرگواری آشناشدوتصمیم به ازدواج گرفت اما اوکه مطلقه

نبود.دربدرگشت وتوی یک زباله دانی پیدایش کرد.ازش خواهش کردبه

حرمت عشق ناکام مانده اش بیاید توافقی طلاق بگیردتا بتواندبعدازعده

برای خودش زندگی کند.او آمد گفت میایم چون توازمن مردتربودی .او

رفت آن مرد آمدبا 15 سال اختلاف سن دوسال باعشق درکنارش زندگی

کرد.والان یکسال از فوت ناگهانی آن دخترسرتق محله میگذرد.

باشو:این حسین کیست که ......
ما را در سایت باشو:این حسین کیست که ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3bashoo11 بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 6:12